در مسیر جاده ای در حال حرکت هستم
که در ابتدای راه بروی تابلویی نوشته بود:(زندگی خوب----فرسنگها خوبی)
این جاده فرعی های زیادی دارد که اگر "راه" را از "بی راهه"
تشخیص ندهم "گم راه" میشوم وفرسنگ ها از مقصد فاصله میگیرم!
می گویند در مسیر این جاده "فراز و نشیب" های سختی وجود دارد
و من یک "هم راه" می خواهم....من یک "راه نما" می خواهم!
پس با او حرکت می کنم،با او که مورد اعتماد من است
به خوبی میدانم که او مرا بسیار دوست دارد و هیچگاه فراموشم نخواهدکرد
*می گویند او "نور و روشنی" است،
پس در شبهای تاریک این جاده برایم فانوس نجات میشود
*می گویند او "مهربان ترین همدم" است
پس در سرمای سخت تنهایی هایم پناه گرمی می شود برای روح یخ زده ام
*می گویند او "سرچشمه ی امید" است
پس از سراب های ناامیدی این جاده به سلامت عبور خواهم کرد
بسیار می گویند و من هم بسیار شنیده ام
بخاطر همین است که "چمدان قلبم" را مدت هاست به دست او سپردم
شما چمدان قلبتان را به دست چه کسی سپردید؟

javahermarket
نظرات شما عزیزان:
|